Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (7382 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Eingabe [Ausgabe] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ein- [Ausgabe] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Protokollierung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Erfassung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Logdateischreibung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
E [A] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Knoten {m} U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Knoten {m} U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
Knoten {m} U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
eine Anweisung, viele Daten [parallele Datenverarbeitung] U یک دستور عمل ولی چندین داده [پردازش موازی داده ها]
Eingangstür {f} U ورودی
Eingangstor {n} U در ورودی
Eintritt {m} U حق ورودی
Einstieg {m} U در ورودی
Eingangstür {f} U در ورودی
Eingang {m} U در ورودی
Energieeinheit {f} U واحد انرژی
Einheit {f} U واحد [ریاضی]
Einheit {f} U واحد نظامی
Einheitsfront {f} U جبهه واحد
Flächeneinheit {f} U واحد سطح
Dienststelle {f} U واحد نظامی
Aufnahmeprüfung {f} U امتحان ورودی
Anfahrt {f} U راه ورودی
Einfuhrhafen {m} U بندر ورودی
Eingangshalle {f} U تالار ورودی
Zollabgabe {f} U گمرک ورودی
Eintrittskarte {f} U بلیت ورودی
Abgabe {f} U گمرک ورودی
Eingangstüren {pl} U در های ورودی
Blutprobe {f} U واحد نمونه خون
kleine Blutmenge {f} U واحد نمونه خون
Einheitskreis {m} U دایره واحد [ریاضی]
Pfand {n} U گرو [پولی که برای بطری یا قوطی نوشیدنی داده می شود وپس از برگردادن بطری خالی پس داده می شود.]
Freikarte {f} U کارت ورودی مجانی
Eingang {m} U ورودی [نوشته روی در]
Franken {n} U فرانک [واحد پول در سوئیس]
Steuer {f} U گمرک ورودی [امور مالی]
Einheitskreis {m} U دایره واحد [پرهون یکا] [ریاضی]
Er sah immerzu in Richtung Eingang. U او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
Klafter {m} , {n} [Längenmaß; 6 Fuß] U فاتوم [فادم ] [واحد عمق پیمایی برابر با ۶ پا ]
Faden {m} U فاتوم [فادم ] [واحد عمق پیمایی برابر با ۶ پا ]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Knoten {m} U [واحد سرعت دریایی معادل ۱۸۵۲ متر درساعت]
Lichtjahr {n} U سال نوری [ستاره شناسی، واحد اندازه گیری]
Dollar {m} U دلار [واحد پول کشورهای آمریکا، کانادا و استرالیا]
Die EU schickt sich an, eine Währungsmacht zu werden. U اتحادیه اروپا در حال این است که نیروی واحد پولی شود.
Deutsche Mark {f} U مارک آلمان [واحد پول قدیمی آلمان]
aufgetreten <past-p.> U رخ داده
gequält <adj.> U عذاب داده
übergeben <adj.> <past-p.> U داده شده
Gegeben U داده شده
gemartert <adj.> U عذاب داده
Datennetz {n} U شبکه داده ها
zugestellt [ausgeliefert] <adj.> <past-p.> U داده شده
aufgetreten <past-p.> U روی داده
Datenbank {f} U بانک داده ها
Datei {f} U مجموعه داده ها
Datenbank {f} U پایگاه داده ها
freigegeben <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugewiesen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
bewilligt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugelassen <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bestätigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Datenverarbeitung {f} U پردازش داده ها [کامپیوتر]
genehmigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Computer {m} U ماشین داده پرداز
anerkannt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Computerdatei {f} U داده [رایانه شناسی]
zugeordnet <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugeteilt <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugeteilt <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
übertragen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
übertragen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
vergeben <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
File {n} U داده [رایانه شناسی]
Datei {f} U داده [رایانه شناسی]
vergeben <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeeignet <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugeordnet <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
aufgetragen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
aufgetragen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeeignet <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugewiesen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
eingesetzt <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
bereitgestellt <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
bereitgestellt <past-p.> U اختصاص داده شده
befugt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zweckgebunden <adj.> U اختصاص داده شده
erprobt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
autorisiert <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
berechtigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
befürwortet <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Datenhunger {m} U میل شدید به داده ها
gebilligt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
erlaubt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bewährt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
legitimiert <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugestimmt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
gestattet <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Chaussee {f} U شاهراه توسع داده شده
Geräucherte [s] {n} U گوشت دود داده شده
Größe {f} der Grundgesamtheit [N] U تعداد کل داده های آماری
Umstand {m} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Angabe {f} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Faktum {n} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Information {f} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Eingabe {f} U اطلاعات داده شده [به رایانه]
Da kann etwas nicht stimmen. U باید اشتباهی روی داده باشد.
allen Berichten zufolge [nach allem, was man so hört] U طبق گزارشهای [اطلاعات] داده شده
Baum {m} U لیست پوشه ها و داده ها [علوم کامپیوتر]
Kündigungsfrist {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
Kündigungsdauer {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
kalt geräucherter Lachs {m} U ماهی آزاد دود داده سرد
geräucherter Schinken {m} U ران خوک دود داده شده
Altdaten {pl} U داده های قدیمی [رایانه شناسی]
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
belastbar [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
solide [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
fundiert [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
verzockt <adj.> U بوسیله قمار از دست داده [اصطلاح روزمره]
alter Datenbestand {m} U موجودی داده های قدیمی [رایانه شناسی]
Man verspricht uns höhere Löhne. U به ما دستمزدهای بالاتر وعده داده شده است.
meldepflichtiger Vorfall U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
Meldefall {m} U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
nicht ausleihbare [entlehnbare] Medien U اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
Die Firma hat uns für dieses Jahr [heuer] einen Bonus zugesagt. U امسال این شرکت به ما یک پاداش وعده داده است.
Ich soll es ihm persönlich geben. U به من دستور داده شده این را به او [مرد] شخصا بدهم.
Die Truppen wurden auf beiden Seiten des Flusses aufgestellt. U نیروهای نظامی را در طول دو طرف رودخانه ترتیب داده بودند.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Flugball {m} U توپی که پیش از برخورد به زمین برگشت داده شود [تنیس]
Charakterstück {n} U اثر نمایشی [که در آن به شخصیت بازیگران اهمیت زیادی داده می شود]
Wiedersehen macht Freude. U حتما [آن چیز را] به من برگردانید. [چیزی که به کسی قرض داده می شود.]
Bei Verschlucken kein Erbrechen herbeiführen. [Sicherheitshinweis] U اگر قورت داده شد باعث استفراغ نمی شود. [تذکر ایمنی]
Unsere bisherigen Untersuchungen haben ergeben, dass technisches Versagen auszuschließen ist. U بازرسی های در حال حاضر ما نتیجه داده اند که نقص فنی را می توان حذف کرد.
Diese Methode hat sich als effektiv erwiesen, könnte aber dennoch verbessert werden. U این روش ثابت شده که موثر باشد، در عین حال می توان به آن بهبودی داده شود.
Anschluss {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Port {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Wie heisst das Netz? U اسم شبکه رایانه [برای وصل به شبکه نشان داده میشود] چه است؟
Er hat schon längst seine Dienstzeit in der Firma abgemacht. U او [مرد] مدت زیادی است که خدمت خود را در کارخانه کاملا انجام داده است.
zugestellt [ausgeliefert] <adj.> <past-p.> U سپرده شده [داده شده]
übergeben <adj.> <past-p.> U سپرده شده [داده شده]
Recent search history Forum search
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1besser werden
1Eingangstür
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com